شرح نهج البلاغه
سخنرانی استاد محمد حسین رحیمی
نهجالبلاغه گزیدهای از خطبهها، نامهها و سخنان کوتاه حضرت علی (عليه السلام) است که سید رضی در قرن چهارم هجری قمری آن را فراهم آورده است.
لازم به ذکر است که خطبه های نهج البلاغه به صورت انتخاب شده مورد بحث قرار گرفته و در برخی موارد نیز بخشی از خطبه شرح داده شده است.
شماره خطبه ها بر اساس نسخه صبحی صالح است.
خطبه ۲۱-۲۳ نهج البلاغه
☘️☘️ خطبه ۲۱ در يك نگاه ☘️☘️
فَإِنَّ الْغَايَةَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ وَرَاءَكُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُم
بىگمان پايان كار (رستاخيز و قيامت و بهشت و دوزخ) در برابر شما است و عوامل مرگ، پيوسته شما را به پيش مىراند. سبكبار شويد تا به قافله برسيد! چرا كه پيشينيان را براى رسيدن بازماندگان، نگه داشتهاند! (و همه، در يك زمان، محشور خواهيد شد).
َخَفَّفُوا تَلْحَقُوا
سبكبار شويد تا به منزل برسيد!
سيد رضى مىگويد: اگر اين گفتار امام عليه السّلام پس از سخن خداوند سبحان و پيامبر اسلام، با هر سخنى سنجيده شود، بر آن برترى خواهد داشت و از آن پيشى مىگيرد.
اما گفتار او عليه السّلام: «تخفّفوا تلحقوا» كلامى است كه از آن، كوتاهتر و پر معناتر، كلامى شنيده نشده است. چه سخن ژرف و عميقى و چه جمله پر معنا و حكمت آميزى است، كه روح تشنه طالبان حكمت را سيراب مىكند!
______________________________
☘️☘️ خطبه ۲۳ در يك نگاه ☘️☘️
در نخستين بخش از اين خطبه، امام، اشاره به تقسيم رزق و روزى در ميان مردم، بر اساس يك تدبير الهى كرده و سپس توصيه مىكند كه اگر كسى، بر ديگرى برترى داشت، نبايد مورد كينه و حسد قرار گيرد (و هرگاه، صاحب مال و ثروتى شد، نبايد مغرور گردد و دين و ايمان خود را فداى ثروت كند).
در بخش دوم مردم را به اخلاص در نيّت و پاكى عمل و پرهيز از هر گونه ريا و خودنمايى، دعوت مىكند.
در بخش سوم از اين خطبه، به پارهاى از مسائل مهم اجتماعى، از جمله استحكام بخشيدن به پيوندهاى خويشاوندى و تعاون و همكارى در ميان خويشاوندان و اهل يك قبيله، براى مبارزه با مشكلات هم، اشاره مىفرمايد و روى اين مسأله تأكيد مىكند كه انسان، نبايد خويشاوندان و نزديكان خود را با بخل و امساك از دست دهد، چرا كه در مشكلات، تنها مى ماند و گرفتار زيانهاى غير قابل جبرانى خواهد شد.
متن خطبه ۲۳
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ- [كَقَطْرِ] كَقَطَرَاتِ الْمَطَرِ إِلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُسِمَ لَهَا مِنْ زِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ فَإِنْ رَأَى أَحَدُكُمْ لِأَخِيهِ غَفِيرَةً فِي أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ نَفْسٍ فَلَا تَكُونَنَّ لَهُ فِتْنَةً فَإِنَّ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ مَا لَمْ يَغْشَ دَنَاءَةً تَظْهَرُ- فَيَخْشَعُ لَهَا إِذَا ذُكِرَتْ وَ يُغْرَى بِهَا لِئَامُ النَّاسِ كَانَ كَالْفَالِجِ الْيَاسِرِ الَّذِي يَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِدَاحِهِ تُوجِبُ لَهُ الْمَغْنَمَ وَ يُرْفَعُ بِهَا عَنْهُ [بِهَا] الْمَغْرَمُ وَ كَذَلِكَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ الْبَرِيءُ مِنَ الْخِيَانَةِ يَنْتَظِرُ مِنَ اللَّهِ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ إِمَّا دَاعِيَ اللَّهِ فَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لَهُ وَ إِمَّا رِزْقَ اللَّهِ فَإِذَا هُوَ ذُو أَهْلٍ وَ مَالٍ وَ مَعَهُ دِينُهُ وَ حَسَبُهُ وَ إِنَّ الْمَالَ وَ الْبَنِينَ حَرْثُ الدُّنْيَا وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَةِ وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا اللَّهُ تَعَالَى لِأَقْوَامٍ فَاحْذَرُوا مِنَ اللَّهِ مَا حَذَّرَكُمْ مِنْ نَفْسِهِ وَ اخْشَوْهُ خَشْيَةً لَيْسَتْ بِتَعْذِيرٍ وَ اعْمَلُوا فِي غَيْرِ رِيَاءٍ وَ لَا سُمْعَةٍ فَإِنَّهُ مَنْ يَعْمَلْ لِغَيْرِ اللَّهِ يَكِلْهُ اللَّهُ [إِلَى مَنْ] لِمَنْ عَمِلَ لَهُ نَسْأَلُ اللَّهَ مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ وَ مُعَايَشَةَ السُّعَدَاءِ وَ مُرَافَقَةَ الْأَنْبِيَاء.
ترجمه خطبه ۲۳
امّا بعد (از حمد و ثناى الهى بدانيد! اين خطبه مشتمل بر ترغيب فقرا به زهد و توصيه اغنيا به محبّت و مهربانى است.) مواهب پروردگار، مانند قطرههاى باران، از آسمان به زمين نازل مىشود و به هر كس سهمى زياد يا كم، (مطابق آنچه خداوند مقدّر فرموده) مىرسد. بنا بر اين هرگاه يكى از شما براى برادر خود برترىاى در همسر و فرزند و مال يا جسم و جان ببيند، نبايد نسبت به او موجب فتنه گردد (و سبب حسادت و كينه و عداوت و يا يأس و سوء ظن به پروردگار شود)، زيرا، هرگاه مسلمان به عمل زشتى كه از آشكار شدنش شرمنده مىشود و افراد پست، آن را وسيله هتك حرمتش قرار مىدهند، دست نيالايد، به مسابقه دهنده ماهرى مىماند كه منتظر است در همان دور نخست، پيروز شود و سود وافرى ببرد، بى آن كه زيانى ببيند. نيز، مسلمانى كه از خيانت به دور است، در انتظار يكى از دو خوبى از سوى خدا است: يا فرارسيدن دعوت الهى است (كه عمر او را به نيكنامى و حسن عاقبت پايان مىدهد) و در اين حال، آنچه را خداوند از پاداشهاى نيك فراهم ساخته، براى او بهتر است، و يا سرانجام، در همين دنيا، خداوند، روزى او را وسيع مىكند و صاحب همسر و فرزند (و مال فراوان) مىشود، در عين اين كه دين و شخصيت خود را حفظ كرده است، ولى (بدانيد فرق ميان اين دو، بسيار است).
مال و فرزندان، كشت و زراعت اين جهانند و عمل صالح و نيك، كشت آخرت است، اما گاهى خداوند، هر دو را براى گروهى جمع مىكند. (و آنان را از نعمتهاى دنيا و آخرت، هر دو، بهرهمند مىسازد). از خدا بترسيد آن گونه كه شما را از خويش بر حذر داشته است! و صادقانه، از او خشيت داشته باشيد، به طورى كه نيازى به عذر خواهىهاى واهى نباشد! اعمال خود را از ريا و سمعه، پاك كنيد! چرا كه هر كس، كارى براى غير خدا انجام دهد، خداوند، او را به همان كس وا مىگذارد (تا پاداشش را از او بگيرد).
از خدا تقاضا مىكنيم كه درجات شهيدان و زندگى سعادتمندان و همنشينى پيامبران را، به ما عنايت فرمايد!
خطبه ۲۸ نهج البلاغه
☘️☘️ خطبه ۲۸ در يك نگاه☘️☘️
اين خطبه يكى از معروفترين خطبههاى امير مؤمنان على عليه السّلام است و به گفته شيخ مفيد در ارشاد، يكى از سخنانى است كه از آن حضرت به يادگار مانده و ارباب فهم و عقل و خرد، آن را حفظ كردهاند. و به گفته سيد رضى- چنان كه خواهد آمد- اگر سخنى پيدا شود كه انسانها را با قوت و قدرت، به سوى زهد در دنيا و توجه به آخرت سوق دهد، اين سخن است.
در اين خطبه كوتاه- كه به گفته بعضى از محقّقان، به عنوان بخشى از خطبه 25 محسوب مىشود- امام، به ده نكته مهم در باره توجه به آخرت و زهد در دنيا و عدم اعتماد بر مواهب مادّى و زرق و برق اين جهان و آمادگى هر چه بيشتر براى زندگى جاودان آخرت و هشدار نسبت به خطرات مهمّى كه سعادت انسان را تهديد مىكند اشاره مىفرمايد.
اين خطبه بحق از خطبههاى تكان دهندهاى است كه انسان را به سوى زهد در دنيا و بىاعتنائى به زرق و برق و توجه به امر آخرت، سوق مىدهد و تعبيراتش، آن چنان صريح و دقيق است كه هر كس را كه كمترين شايستگى داشته باشد از خواب غفلت بيدار مىكند و در هر قسمت تحليل منطقى جالبى را همراه با تعبيرات خطابى ارائه مى دهد
بخش اوّل
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْيَا [قَدْ] أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ أَلَا وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغَايَةُ النَّارُ أَ فَلَا تَائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ أَلَا عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ فِي أَيَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ فَمَنْ عَمِلَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ يَضْرُرْهُ أَجَلُهُ وَ مَنْ قَصَّرَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ .
ترجمه
اما بعد، همانا دنيا روى برگردانده و وداع خويش را اعلام داشته و آخرت روى آورده و طلايههاى آن آشكار گرديده است. بدانيد امروز روز تمرين و آمادگى است و فردا روز مسابقه. جايزه برندگان بهشت و سرانجام (شوم) عقب ماندگان آتش دوزخ است. آيا كسى نيست كه پيش از فرا رسيدن مرگش از خطاهايش توبه كند آيا انسانى پيدا نمىشود كه قبل از رسيدن روز ناراحتيش، عمل نيكى براى خود انجام دهد؟ آگاه باشيد! شما در دوران اميد و آرزوئى به سر مىبريد (كه فرصت بسيار گرانبهايى است) و مرگ در پى آن است (با اين حال) هر كس (از اين فرصت استفاده كند) و در ايّام اميدش، پيش از فرا رسيدن اجلش به عمل صالح پردازد، اعمالش به او سود مىبخشد و فرا رسيدن اجلش، زيانى به او نمىرساند. و هر كس در ايّام اميدش و پيش از فرا رسيدن اجلش، در عمل كوتاهى كند گرفتار خسران شده و فرا رسيدن اجلش براى او زيانبخش خواهد بود (چرا كه فرصت گرانبهايى و غير قابل بازگشتى را از دست داده است).
بخش دوم
أَلَا فَاعْمَلُوا فِي الرَّغْبَةِ كَمَا تَعْمَلُونَ فِي الرَّهْبَةِ أَلَا وَ إِنِّي لَمْ أَرَ كَالْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا كَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا أَلَا وَ إِنَّهُ مَنْ لَا يَنْفَعُهُ الْحَقُّ يَضُرُّهُ الْبَاطِلُ وَ مَنْ لَا يَسْتَقِيمُ بِهِ الْهُدَى يَجُرُّ بِهِ الضَّلَالُ إِلَى الرَّدَى أَلَا وَ إِنَّكُمْ قَدْ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ وَ دُلِلْتُمْ عَلَى الزَّادِ وَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ [عَلَيْكُمْ] عَلَيْكُمُ اثْنَتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا [تُحْرِزُونَ] تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَداً.
ترجمه
بانگ الرحيل را سر دادهاند!
آگاه باشيد! همان گونه كه به هنگام ترس عمل مىكنيد در موقع آرامش نيز عمل كنيد! (و تنها، در سختىها و مشكلات، به ياد خدا نباشيد). بدانيد! من هرگز چيزى را مانند بهشت نديدم كه طالبانش (اين گونه) به خواب فرو رفته باشند و نه همانند آتش دوزخ كه فراريانش (اين گونه) به خواب فرو روند. آگاه باشيد! آنها كه از حق سود نگيرند، زيان باطل دامنشان را خواهد گرفت و آن كس كه (انوار) هدايت، او را به راه راست نبرد، (ظلمت) گمراهى او را به وادى هلاكت مىكشاند. بدانيد! فرمان كوچ براى شما صادر شده و به زاد و توشه (اين راه پر خطر) راهنمايى شدهايد. و ترسناكترين چيزى را كه بر شما از آن بيمناكم دو چيز است: هوا پرستى و آرزوهاى دراز (نخستين، انسان را از پيروى از حق باز مىدارد و دومى، آخرت را به فراموشى مىسپارد).
خطبه ۳۲ نهج البلاغه
☘️☘️خطبه ۳۲ در يك نگاه☘️☘️
اين خطبه از چهار بخش تشكيل شده است:
بخش نخست، از وضع اسف انگيز جامعه در زمان امام (عليه السلام) و مشكلاتى كه بر سر راه نيكوكاران و پاكدلان وجود داشته سخن مى گويد:
در بخش دوم، امام (عليه السلام) مردم آن زمان را (و احتمالا مردم هر عصر و زمان را) به چهار گروه تقسيم مى كند:
(الف): گروهى كه چون قدرت ندارند، دست به فساد نمى آلايند.
(ب): گروهى كه داراى قدرتند و از قدرتشان براى ايجاد فساد و رسيدن به مال و مقام دنيا بهره مى گيرند.
(ج): گروهى كه بظاهر، اعمال الهى و اخروى انجام مى دهند، ولى در حقيقت با اين عمل دنيا را مى طلبند، نه آخرت را.
(د): گروه ديگرى كه چون دستشان به قدرت نمى رسد، خود را به زهد و قناعت مى زنند، در صورتى كه نه زاهدند و نه اهل قناعت.
در بخش سوم، سخن از گروه ديگرى است كه حضرت از آنها به طور جداگانه ياد مى كند.
مردان شريف و پاك طينتى كه به خدا دل بسته اند و در راه او گام برمى دارند.
امام على (عليه السلام) آنها را نيز به چند دسته تقسيم مى فرمايد و به طور دقيق و ظريف ويژگيهاى هر دسته را شرح مى دهد.
در بخش چهارم، كه بخش پايانى خطبه است ـ مردم را به زهد و بى اعتنايى به دنيا كه عشق به آن، سرچشمه همه گناهان و بدبختيها است، دعوت مى فرمايد و در جلمه هاى كوتاه حقّ سخن را ادا مى كند.
☘️☘️ متن خطبه ☘️☘️
«أَيُّها النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ، وَزَمَنٍ كَنُودٍ، يُعَدُّ فِيهِ الْمُحْسِنُ مُسِيئاً وَيَزْدادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً. لا نَنْتَفِعُ بِما عَلِمْنا، وَلا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنا وَلا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنا».
ترجمه
اى مردم! ما در روزگارى كينهتوز و زمانى پر كفران واقع شدهايم كه در آن نيكوكار، بد كردار شمرده مىشود و پيوسته بر ظلم ظالمان افزوده مىشود. از آنچه مىدانيم بهره نمىگيريم و از آن چه نمىدانيم سؤال نمىكنيم و از حوادث كوبنده تا بر ما فرود نيايد نمىترسيم!
اصناف چهارگانه مردم فاسد
گروه اول:
«فَالنَّاسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَصْنافٍ: و مردم (فاسد) چهار گروهاند:
مِنْهُمْ مَنْ لا يَمْنَعُهُ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَهانَةُ نَفْسِهِ، وَ كَلالَةُ حَدِّهِ، وَ نَضِيضُ وَفْرِهِ.
گروهى از آنها كسانى هستند كه اگر دست به فساد نمىزنند، به خاطر اين است كه روحشان ناتوان و شمشيرشان كند و مالشان اندك است (آرى، آنها در ايجاد فساد، شناگران ماهرى هستند، ولى آب پيدا نمىكنند).
گروه دوم:
وَمِنْهُمْ الْمُصْلِتُ لِسَيْفِهِ، وَالْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالْمُجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَرَجِلِهِ، قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَأَوْبَقَ دِينَهُ لِحُطامٍ يَنْتَهِزُهُ، أَوْ مِقْنَبٍ يَقُودُهُ، أَوْ مِنْبَرٍ يَفْرَعُهُ. وَلَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَى الدُّنْيا لِنَفْسِكَ ثَمَناً، وَمِمَّا لَكَ عِنْدَ اللَّهِ عِوَضاً!
گروه ديگر كسانى هستند كه شمشير كشيده و شرارت و فساد خويش را آشكار ساخته و لشكر سواره و پياده خود را (براى اين منظور گردآورى كردهاند). آنها، باطن خود را براى ظلم و فساد آماده ساخته و دين خود را تباه كردهاند. هدفشان آن است كه چيزى از متاع دنيا را به چنگ آورند يا فرماندهى بر گروهى را براى خود فراهم سازند يا بر منبرى صعود كنند (و لباس پيشوايى مردم را بر تن كنند و براى آنها، خطبههاى دروغين بخوانند). چه بد تجارتى است كه تو (اى انسان فاسد و طغيانگر) براى خود فراهم ساختهاى: دنيا را بهاى خويشتن مىبينى و آن را با پاداشهايى كه نزد خدا است معاوضه مىكنى!
گروه سوم:وَ مِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ، وَلا يَطْلُبُ الْآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيا قَدْ طامَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَقارَبَ مِنْ خَطْوِهِ وَشَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَزَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْأَمانَةِ، وَاتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِيعَةً إِلَى الْمَعْصِيَةِ.
گروه ديگرى از مردم، كسانى هستند كه دنيا را با كارهاى آخرت طلب مىكنند، نه اين كه آخرت را با عمل دنيا طلب كنند. (آنها با ريا كارى دين خود را به دنيا مىفروشند و آنچه را نتوانستند با ظلم و زور به دست آورند، با تزوير مىطلبند و براى وصول به اين هدف)، خود را متواضع جلوه مىدهند. گامها را كوتاه بر مىدارند و دامن خود را (ظاهرا از آلودگى به دنيا) جمع مىكنند و خويشتن را به زيور امانتداران مىآرايند (و در يك جمله) پوشش خدايى را وسيله معصيت قرار مىدهند.
گروه چهارم:
وَمِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْكِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ، وَانْقِطاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحالُ عَلَى حالِهِ، فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَناعَةِ، وَتَزَيَّنَ بِلِباسِ أَهْلِ الزَّهادَةِ، وَلَيْسَ مِنْ ذَلِكَ فِي مَراحٍ وَلا مَغْدًى».
گروه ديگر كسانى هستند كه حقارت و ناتوانى و نداشتن وسيله كافى، آنان را از رسيدن به جاه و مقام باز داشته و دستشان را از همه جا كوتاه كرده است، (در حالى كه از ديگر فاسدان و مفسدان چيزى كم ندارند، ولى به اين حقيقت هرگز اعتراف نمىكنند، بلكه) خود را به زيور قناعت آراستهاند و به لباس زاهدان در آمدهاند، در حالى كه در هيچ زمان، نه به هنگام شب و نه روز، در سلك پارسايان راستين نبودهاند. (اين چهار گروه همه فاسدند و همه خطرناكند، هر چند در چهرههاى مختلف ظاهر مىشوند).
گروه پنجم- مردان خدا
«وَبَقِيَ رِجالٌ غَضَّ أَبْصارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ وَأَراقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ، فَهُمْ بَيْنَ شَرِيدٍ نادٍّ، وَخائِفٍ مَقْمُوعٍ وَساكِتٍ مَكْعُومٍ وَداعٍ مُخْلِصٍ وَثَكْلانَ مُوجَعٍ قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ وَشَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ فَهُمْ فِي بَحْرٍ أُجاجٍ أَفْواهُهُمْ ضامِزَةٌ، وَقُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ، قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا وَقُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا، وَقُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا».
(در اين ميان) گروهى باقى ماندهاند كه ياد قيامت، چشمهايشان را فرو افكنده و ترس دادگاه محشر اشكهايشان را جارى ساخته است. آنان (به خاطر حق گويى و حق جويى) يا از جامعه رانده و آواره شدهاند و يا ترسان به گوشه تنهايى خزيده و يا خاموشند و مهر سكوت، بر دهان زدهاند (چرا كه گوش شنوا و دل بيدارى كه حق را درك كند نمىيابند) يا مخلصانه (به اميد تأثير در بعضى از دلها) به سوى خدا دعوت مىكنند و يا با چشمى گريان و دلى پر درد (به صحنههاى پر فسادى كه قادر بر تغيير آن نيستند) مىنگرند. تقيّه آنان را منزوى ساخته و به فراموشى سپرده، (به خاطر نبودن يار و ياور) ناتوانى و ذلّت وجودشان را فرا گرفته است. آنها به كسانى مىمانند كه در درياى نمك فرو رفتهاند (كه هر گونه حركتى براى آنها سبب سوزش بيشتر است). دهانشان بسته و قلوبشان مجروح است. آن قدر نصيحت كردهاند كه خسته شدهاند و به قدرى تحت فشار قرار گرفتهاند كه ناتوان گشتهاند و آن قدر (در ميدان مبارزه) كشته دادهاند كه به كمى گراييدهاند.
☘️☘️ بخش پایانی خطبه ☘️☘️
از كسانى كه پيش از شما بودند پند گيريد!
در اين بخش از خطبه- كه آخرين بخش خطبه است- امام عليه السّلام در جملههاى كوتاه و بسيار پر معنا به عنوان يك نتيجه گيرى نهايى، بعد از ذكر گروههاى پنجگانه بالا مردم را به زهد در دنيا كه سرچشمه اصلى و كليد حقيقى سعادت انسان است- دعوت مىكند و در واقع بر اين امر تأكيد مىنهد كه تمام بدبختىهايى كه دامان گروههاى چهارگانه فوق را گرفته و مىگيرد، از دنيا پرستى و دلبستگى بىحساب به دنيا، حاصل مىشود.
فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِكُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ وَ ارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْكُم.
ترجمه
بايد دنيا در چشم شما كم ارزشتر از تفاله برگهايى باشد كه با آن دبّاغى مىكنند (كه بسيار بدبو و متعفّن و بىارزش است) يا (بى بهاتر از) بقاياى قيچى شده پشم حيوانات باشد (كه بر زمين مىريزد و كسى به آن اعتنا ندارد). و از كسانى كه پيش از شما بودند پند گيريد، قبل از آن كه آيندگان از شما پند گيرند و اين دنياى پست و نكوهيده را رها كنيد زيرا كسانى را كه از شما شيفتهتر نسبت به آن بودند رها ساخت (و به عاشقان خود كمترين وفايى نكرد).
خطبه ۴۲-۴۵ نهج البلاغه
☘️☘️خطبه ۴۲ در يك نگاه☘️☘️
اين خطبه بعد از جنگ جمل و به هنگام ورود امير مؤمنان على عليه السّلام به كوفه ايراد شده است، و ظاهرا ناظر به غرور و غفلت و توقّعات بىحسابى است كه بعد از پيروزىها به افراد دست مىدهد، به خصوص اين كه پاى غنائمى نيز در ميان باشد، كه حسّ دنيا طلبى گروهى را بر مىانگيزد، و كسانى كه براى خود نقش بيشترى در اين پيروزىها قائل هستند سهم بيشترى مىطلبند! هدف امام عليه السّلام آن است كه به مردم هشدار دهد و اهداف والايى را كه براى آن جنگيدهاند به آنها يادآور شود و از غرق شدن در زرق و برق دنيا بر حذر دارد، و از گرفتار شدن در دام هواى نفس و طول الأمل (آرزوهاى دور و دراز) كه مانع راه حق و سبب فراموشى آخرت است، باز دارد.
در اين خطبه امام عليه السّلام مخصوصا روى زودگذر بودن دنيا و لزوم غنيمت شمردن فرصت عمر براى اندوختن عمل صالح پافشارى مىكند، و در عبارتى كوتاه و تكان دهنده مسائل مهمّى را در اين زمينه يادآور مىشود.
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ [اثْنَتَانِ] اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ.
ترسناكترين چيزى را كه بر شما از آن بيمناكم دو چيز است: هوا پرستى و آرزوهاى دراز (نخستين، انسان را از پيروى از حق باز مىدارد و دومى، آخرت را به فراموشى مىسپارد). (حال كه چنين است) در اين دنيا، از اين دنيا، زاد و توشهاى برگيريد كه فردا بتوانيد خود را با آن حفظ كنيد.
أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا أَلَا وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ لِكُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَإِنَّ كُلَّ وَلَدٍ سَيُلْحَقُ [بِأُمِّهِ] بِأَبِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل.
آگاه باشيد دنيا پشت كرده (و به سرعت مىگذرد) و از آن چيزى جز به اندازه ته مانده ظرفى كه آب آن را ريخته باشند بيشتر باقى نمانده است، و آگاه باشيد آخرت روى آورده است، و براى هر كدام (از دنيا و آخرت) فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشيد، نه از فرزندان دنيا، چرا كه هر فرزندى روز رستاخيز به پدر خود ملحق مىشود، امروز روز عمل است، نه حساب و فردا وقت حساب است نه عمل!
______________________________
☘️☘️ خطبه ۴۵ در يك نگاه ☘️☘️
اين خطبه از دو بخش تشكيل شده، بخشى از آن حمد و ثناى الهى است، و بخش ديگرى مذمّت دنيا، و هشدار به مردم براى تهيه زاد و توشه آخرت است، و به نظر مىرسد كه بخشهاى قابل ملاحظهاى از اين خطبه طولانى در كلام رضى نيامده است، به همين دليل پيوند روشنى در ميان دو بخش خطبه ديده نمىشود، ولى هر دو بخش در عين فشردگى بسيار پر معنى و هشدار دهنده است.
متن خطبه
وَ الدُّنْيَا دَارٌ مُنِيَ لَهَا الْفَنَاءُ وَ لِأَهْلِهَا مِنْهَا الْجَلَاءُ وَ هِيَ حُلْوَةٌ [خَضِرَةٌ] خَضْرَاءُ وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ وَ الْتَبَسَتْ بِقَلْبِ النَّاظِرِ فَارْتَحِلُوا مِنْهَا بِأَحْسَنِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ وَ لَا تَسْأَلُوا فِيهَا فَوْقَ الْكَفَافِ وَ لَا تَطْلُبُوا مِنْهَا أَكْثَرَ مِنَ الْبَلَاغ.
ترجمه
دنيا سرايى است كه فنا بر پيشانيش نوشته شده و جلاى وطن براى اهل آن مقدّر گرديده است، دنيا (ظاهرا) شيرين و سرسبز (و دل انگيز و وسوسه آميز) است، اما به سرعت در علاقهمندانش نفوذ مىكند، و با قلب و روح آن كس كه به آن نظر افكند مىآميزد، بنا بر اين سعى كنيد با بهترين زاد و توشهاى كه در اختيار شماست از آن كوچ نماييد، و بيش از نياز و كفاف از آن نخواهيد، و زائد بر آنچه حاجت داريد از آن نطلبيد.
خطبه ۵۲ نهج البلاغه
☘️☘️ خطبه ۵۲ در يك نگاه ☘️☘️
اين خطبه از سه بخش تشكيل شده است، در بخش اوّل ارزش زهد و عدم وابستگى به دنيا، و توجه به اين حقيقت كه تمام مواهب دنيا زودگذر و سريع الزّوال است، و افراد با ايمان بايد خود را براى سفر بزرگى كه در پيش دارند از طريق ذخيره كردن اعمال صالح آماده بنمايند.
در بخش دوم از پاداشهاى مهمى كه در انتظار زاهدان و مؤمنان صالح العمل است سخن به ميان آمده.
و در بخش پايانى خطبه، اين واقعيت را شرح مىدهد كه انسانها هر قدر كه در مقام شكر نعمتهاى بزرگ پروردگار بر آيند قادر نيستند حق آن را به جا آورند، مخصوصا نعمت والاى ايمان كه برترين و والاترين نعمتهاست.
خطبه ۶۱-۶۳ نهج البلاغه
☘️☘️خطبه ۶۲ نهج البلاغه☘️☘️
اين خطبه همان گونه كه از عنوان آن برمى آيد، هشدارى است به همگان در مورد فتنه دنيا; امام(عليه السلام) در اين خطبه به دو مطلب مهم اشاره مى كند: نخست اينكه دنيا مى تواند مايه نجات و يا مايه بدبختى انسانها گردد و اين در حقيقت، بستگى به تفاوت ديدگاههايى دارد كه درباره دنيا مطرح است.
اگر دنيا هدف باشد و مال و ثروت و مقام و زرق و برقش، محبوب و مطلوب نهايى گردد، بى شك اين دنيا مذموم است و مايه حسرت و اندوه; و اگر به عنوان وسيله به آن نگاه شود و مزرعه اى براى جهان آخرت گردد و ابزارى جهت نيل به ارزش هاى والاى انسانى شود، ممدوح است و مايه افتخار و مباهات!
مطلب ديگرى كه امام(عليه السلام) در اين خطبه به آن اشاره فرموده است، زوال و ناپايدارى دنيا است، همانند سايه درختى كه انسان چند لحظه اى براى استراحت انتخاب مى كند ولى چيزى نمى گذرد كه سايه جا به جا مى شود و محل خود را به آفتاب سوزان مى دهد.
______________________________
☘️☘️ خطبه ۶۳ در يك نگاه ☘️☘️
در اين خطبه سخن درباره ناپايدارى دنيا و زهد در آن است و امام (عليه السلام) مردم را به آمادگى براى گام نهادن به جهانِ ديگر فرا مى خواند.
در بخش ديگرى از اين خطبه، كوتاهىِ دنيا را چنين ترسيم مى فرمايد: «ميان شما و بهشت و دوزخ تنها مرگ فاصله است، مرگى كه با گذشتن لحظه ها و ساعت ها فرا مى رسد، و گردش روز و شب انسانها را به آن نزديك مى سازد.»
در بخش ديگرى مردم را به توبه و بازگشت به سوى خدا تشويق مى كند و هشدار مى دهد كه از مرگ غافل نشوند و آرزوهاى دور و دراز، در دل نپرورانند چرا كه غفلت از مرگ و فريفته شدن به آرزوهاى طولانى آدمى را از كار آخرت باز مى دارد; ناگهان مرگ او فرا مى رسد در حالى كه غرق گناه است و توان دل كندن از دنيا را ندارد!
خطبه ۷۴ نهج البلاغه
☘️☘️ خطبه ۷۴ در يك نگاه ☘️☘️
اين خطبه در عين كوتاه بودن، بسيار پرمحتوا و پر معنا است و امام(عليه السلام) براى شخصى كه داراى اين صفات «بيست گانه» باشد از خداوند طلب رحمت مى كند و به اين ترتيب مردم را به داشتن اين صفات، ترغيب و تشويق مى فرمايد. فضايل مهم اخلاقى و يك دوره كامل سير و سلوك، در اين خطبه خلاصه شده است.
امام(عليه السلام) در بيان این پنج وصف، مقدّمات كار راهيان قرب الى اللّه و سالكان مسير تقوا و خودسازى را بيان فرمود; چه اينكه در آغاز راه، نخست گوشِ شنوا لازم است كه حقايق را بشنود و در خود جاى دهد و سپس گام برداشتن به سوى دعوت كننده الهى براى فهم بيشتر، و به دنبال آن، دست زدن به دامن يك هدايتگر و انتخاب رهبر و راهنما و در پى آن، خدا را در همه جا حاضر و ناظر خويش دانستن و از گناه و خطا ترسيدن است. كسى كه اين پنج فضيلت را به دست آورد مقدّمات سفر را كامل كرده و آماده حركت است.
خطبه ۷۹
☘️☘️ خطبه ۷۹ در يك نگاه ☘️☘️
امام(عليه السلام) در اين خطبه، نخست به تعريف جامع و زيبايى از حقيقتِ زهد، مى پردازد و آن را در سه جمله كوتاه معرّفى مى كند; آن گاه به كسانى كه خود را از رسيدن به اين حقيقت، ناتوان مى بينند، توصيه مى كند كه لااقل در برابر محرّمات الهى مقاوم و در برابر نعمت هاى او شكر گزار باشند; چرا كه خداوند نسبت به همه شما با دلائلى روشن اتمام حجّت فرموده است.
در كلمات قصار مولا(عليه السلام) نيز، تفسير ديگرى از زهد شده كه هر چند در ظاهر با اين تفسير متفاوت است، ولى در واقع به يك معنا باز مى گردند; مى فرمايد:
«الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلَمَتَيْنِ مِنَ الْقُرآنِ: قَالَ اللّهُ سُبْحَانَهُ: «لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَافَاتَكُمْ وَ لاَتَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ» وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالاْتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ»
تمام زهد در ميان دو جمله از قرآن است; خداوند متعال مى فرمايد: «تا بر گذشته تأسّف نخوريد و نسبت به آينده شاد و دلبسته نباشيد.» بنابراين آن كس كه غم گذشته (و آنچه را از دست داده) نمى خورد و نسبت به آينده (و آنچه در دست دارد) شاد و دلبسته نيست، هر دو جانب زهد را در اختيار گرفته است»
در روايتى آمده است كه رسول خدا(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به على(عليه السلام) فرمود:
«يَا عَلِىُّ! إِنَّ اللّهَ تَعَالَى زَيَّنَكَ بِزِينَة لَمْ يُزَيِّنِ الْعِبَادَ بِزِينَة هِىَ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنْهَا: زَهَّدَكَ فِيهَا وَ بَغَّضَهَا إِلَيْكَ وَ حَبَّبَ إِلَيْكَ الْفُقَرَاءَ، فَرَضِيتَ بِهِمُ اتِّبَاعاً وَرَضَوْا بِكَ إِمَاماً»
«اى على! خداوند متعال تو را به زيورى آراسته است كه هرگز بندگان به زيورى بهتر از آن آراسته نشدند: خداوند زهد در دنيا را نصيب تو كرده و دنيا را در نظر تو منفور ساخته و فقرا را محبوب; به همين جهت، تو از چنين پيروانى خشنود هستى و آنان از چنين پيشوايى»
در حديثى از پيامبراكرم(صلى الله عليه و آله) مى خوانيم:
«الزَّهَادَةُ فِي الدُّنْيَا لَيْسَتْ بِتَحْرِيمِ الْحَلاَلِ، وَ لاَ إِضَاعَةِ الْمَالِ، وَلكِنِ الزَّهَادَةُ فِي الدُّنْيَا أَنْ لاَتَكُونَ بِمَا فِي يَدَيْكَ أَوْثَقُ مِنْكَ بِمَا فِي يَدِ اللّهِ».
زهد در دنيا به اين نيست كه حلال را بر خود حرام كنى، يا مال و ثروت خويش را ضايع سازى (و به دور افكنى) بلكه زهد در دنيا به اين است كه: اطمينان و علاقه تو به آنچه در دست دارى، از آنچه به دست خدا است بيشتر نباشد (به فرمان خدا و براى جلب رضاى او از آنچه دارى بگذرى)»
خطبه ۸۳ (جلسه اول)
☘️☘️خطبه ۸۳، خطبه غراء☘️☘️
اين خطبه خطبه شگفتانگيزى است و به نام خطبه «غرّاء» (درخشان) ناميده مىشود.
در اين خطبه، صفات خداوند متعال بيان شده و سپس توصيه به تقوا و بعد بر حذر داشتن از دنيا و سپس مسائلى مربوط به قيامت و بعد از آن آگاه ساختن مردم از آنچه در آن هستند از زرق و برق دنيا و سپس اشاره به برترى آن حضرت در شيوه تذكّر به مردم، آمده است.
«ابو نعيم اصفهانى» در سبب ورود آن از على(عليه السلام) چنين مى گويد:
«آن حضرت جنازه مسلمانى را تشييع كردند، هنگامى كه او را در قبر گذاشتند، بازماندگانش صدا به ناله و شيون بلند كرده و گريستند، امام فرمود: «به خدا سوگند! اگر اينها آنچه را ميّتشان مشاهده مى كند ببينند، گريه بر او را فراموش خواهند كرد (و بر خود خواهند گريست!) به خدا سوگند! مرگ به سراغ يك يك از آنها مى آيد و كسى را باقى نمى گذارد» سپس حضرت (با توجّه به آمادگى گروه تشييع كننده در آن شرايط براى پذيرش اندرزهاى الهى) برخاست و اين خطبه را ايراد فرمود.
بخش اول تا سوم خطبه
نخست، به حمد و ثناى الهى و بيان اوصاف جلال و جمال او مى پردازد تا ضمن رعايتِ ادب در سخن، دلها را به نورِ نام خدا، روشن و براى شنيدن اندرزها آماده سازد.
در بخش دوّم، دعوت به تقواى الهى مى كند; تقوايى كه سرمايه اصلى انسان در زندگى مادّى و معنوى اوست.
در سومين بخش، سخن از نكوهش دنياست; تا اين مانع بزرگ كه بر سر راه تقوا قرار دارد، از اين طريق برطرف گردد.
ادامه خطبه ۸۳ (جلسه دوم)
☘️☘️خطبه ۸۳، خطبه غراء، جلسه دوم☘️☘️
بخش چهارم (صحنه هولناك محشر)
در اين بخش از خطبه كه به راستى خطبه اى است «غرّاء» و درخشان و بيدارگر، امام(عليه السلام) بعد از حمد و ثناى الهى و توصيه به تقوا و شرح بىوفايى و بى اعتبارى دنيا، به سراغ معاد مى رود و ترسيمى تكان دهنده از صحنه محشر و حال خلايق در آن روز مى كند، كه غافل ترين افراد را بيدار مى سازد و به سوى آن هدف تربيتى كه امام(عليه السلام) از اين خطبه دارد، گام به گام نزديك مى كند، به گونه اى كه نشان مى دهد اين طبيب روحانى، براى درمان دردمندان كاملاً حساب شده قدم برداشته و برنامه ريزى مى كند.
بخش پنجم: از كجا آمده ايم و به كجا مى رويم؟
امام(عليه السلام) در اين فراز، از آخرت، به دنيا باز مى گردد و وضع حال انسانها را در اين دنيا تشريح مى كند، تا بدانند براى چه آفريده شده اند و به كدام سمت و سو حركت مى كنند; چه امكاناتى براى نجات «يوم المعاد» در اختيار آنها قرار داده شده و چگونه از اين امكانات بايد بهره بردارى كنند.
اين بخش از كلام امام(عليه السلام)، كه مانند ديگر سخنان آن حضرت، بسيار حساب شده است، مشتمل بر «سيزده» جمله مى باشد: پنج جمله اوّل، درباره آفرينش اجبارى انسان تا مرگ و سپس مبدّل شدن او به خاك است، و سه جمله درباره چگونگى رستاخيز انسانها و پنج جمله ديگر درباره اتمام حجّت الهى و فرصت هايى است كه در اين جهان در اختيار دارد.
بخش ششم: مواعظ تکان دهنده
در اين بخش از كلام امام عليه السّلام كه در واقع تكميلى است بر بخش گذشته، اشاره به موعظههاى نافذ و مؤثّر و مثلهاى روشنگر و اندرزهايى كه سبب نجات انسانها است، كرده، چنين مىفرمايد: «اوه! چه مثلهاى صائب و رسايى، و چه اندرزهاى شفابخشى، به شرط آن كه با قلبهاى پاك و گوشهاى شنوا و ارادههاى قاطع و عقلهاى دورانديش روبرو شود»
ادامه خطبه ۸۳ (جلسه سوم)
☘️☘️خطبه ۸۳، خطبه غراء، جلسه سوم☘️☘️
در این بخش از خطبه امام عليه السّلام امر به تقوا كرده و با جملههاى كوتاه و بسيار پرمعنا كه قريب «بيست» جمله مىشود جلوههاى مختلف تقوا را بيان مىكند. در حقيقت گمشدهاى كه بسيارى از راهيان راه قرب پروردگار، درباره كشف حقيقت تقوا دارند، در اين جملهها بيان شده است.
ادامه خطبه ۸۳ (جلسه چهارم)
☘️☘️خطبه ۸۳، خطبه غراء، جلسه چهارم☘️☘️
امام عليه السّلام در اين بخش از خطبه، اشاره به بخشى از نعمتهاى مهمّ الهى مىكند، نعمتهايى كه توجّه به آنها حسّ شكرگزارى انسان را برمىانگيزد و انگيزهاى براى معرفة اللّه و پرهيزگارى مىشود.
و اشاره به نكته مهمّ ديگرى در رابطه با زندگى دنيا و مواهب آن مى فرمايد، كه تمام نعمت هايش در شُرُف زوال و اضمحلال است و به همين دليل، نه قابل اعتماد است و نه شايسته دلبستگى!
امام عليه السّلام اين معلّم بزرگ اخلاق در جهان انسانيّت، اشاره مىفرمايد كه: آن روز كه انسان چشم از جهان برمىبندد نه كسى قدرت دارد مرگ را از انسان دور كند و نه ناله و فرياد بازماندگان مشكلى را حل مىكند. امام على عليه السّلام به صورت يك استفهام انكارى مىگويد: «آيا آنها (بستگان و نزديكان) مىتوانند مرگ را از او دفع كنند و يا نالهها و شيونهاى آنان براى او سودى دارد، در حالى كه به محلّه مردگان سپرده شده، و در تنگناى قبر تنها مانده است؟»
ادامه خطبه ۸۳ (جلسه پنجم)
☘️☘️خطبه ۸۳، خطبه غراء، جلسه پنجم☘️☘️
در اين بخش از اين خطبه «غرّاء» امام عليه السّلام به سراغ بعضى از مواقف آخرت و گذرگاههاى خطرناك آن مىرود و از آن پلى به سوى اين دنيا زده، مردم را براى آماده شدن جهت حضور در صحنه قيامت و عبور از گذرگاه خطرناك صراط، آماده مىسازد.
يك چنين گذرگاه باريك، لغزشگاههاى فراوان دارد كه بدون آمادگى كامل، عبور همراه با سلامت از آن ممكن نيست! به همين دليل، امام عليه السّلام در ادامه اين سخن مىفرمايد: «حال كه چنين است، اى بندگان خدا تقواى الهى پيشه كنيد! همچون تقواى خردمندى كه تفكّر، قلب او را به خود مشغول ساخته، و خوف الهى جسمش را خسته كرده، شب زندهدارى خواب را از چشمش ربوده، اميد به رحمت پروردگار، او را به تشنگى روزه ايّام گرم (تابستان) واداشته، و زهد در دنيا، خواهشهاى نفسانى را از او گرفته است!»
ادامه خطبه ۸۳ (جلسه ششم)
☘️☘️خطبه 83 بخش ششم☘️☘️
در اين بخش از خطبه امام عليه السّلام به بحث مهم ديگرى پرداخته و آن آفرينش انسان از دوران جنينى تا پايان عمر و سپس چشم پوشيدن از دنيا و حضور در صحنه قيامت است، تا بحثهاى گذشته را كه درباره خطرات شيطان و لزوم فراهم كردن زاد و توشه تقوا بود، تكميل كند و به تعبير ديگر: آدمى هوشيار باشد و به وظايف اصليش بپردازد و از وساوس شيطان برحذر باشد، مىفرمايد: « (اكنون درباره آفرينش انسان و مراحل زندگى او با شما سخن مىگويم:) همين انسانى كه خداوند او را در تاريكىهاى رحم و در پردههاى متراكم به صورت نطفهاى فرو ريخت، سپس او را به شكل خون بسته و نامشخّصى قرار داد، و بعد از آن به صورت جنين كامل، سپس نوزادى شيرخوار، و بعد كودك،سپس نوجوانى در آورد»
سپس به ابزار و وسايل مهمّى كه در اختيار انسان گذارده و او را با جهان خارج مربوط مىكند، اشاره كرده و مىفرمايد: «سپس به او عقلى نگهدارنده، زبانى گويا و چشمى بينا بخشيد، تا درك كند و عبرت گيرد، و از بدىها بپرهيزد»
ادامه خطبه ۸۳ (جلسه هفتم) و خطبه ۸۵
☘️☘️خطبه ۸۳ بخش هفتم☘️☘️
بخش شانزدهم: موعظه
در اين بخش از خطبه امام عليه السّلام لحن سخن را تغيير داده و تمامى بندگان خدا را مخاطب ساخته و آنها را به مطالعه حال پيشينيان و پايان زندگى آنان دعوت مىكند. مىفرمايد: «اى بندگان خدا! كجا هستند كسانى كه عمر طولانى به آنان داده شد و در ناز و نعمت به سر مىبردند، (امّا قدر آن را ندانستند) و آنها كه تعليم داده شدند و فهميدند (ولى هرگز به آن عمل نكردند) و كسانى كه به آنان مهلت داده شد (تا به اصلاح اعمال خويش بپردازند) ولى به بيهودهكارى پرداختند و آنها كه سلامت نصيبشان شد، ولى اين نعمت بزرگ را فراموش كردند (و هيچ گاه شكر آن را به جا نياوردند).»
☘️☘️خطبه ۸۵☘️☘️
خطبه در يك نگاه
در اين خطبه امام عليه السّلام به سه مسأله مهمّ اشاره فرموده است: نخست: بخشى از صفات جلال و جمال پروردگار است كه با تعبيراتى كوتاه و پرمعنا ذكر شده است.
دوم: توجّه دادن مردم به درسهاى عبرت برخاسته از حوادث مختلف زندگى، مخصوصا مرگ و ميرها كه در انتظار همه انسانها است. در بخش سوم: اشاره به درجات و مقامات بهشتى «اولياء اللّه» و نعمتهاى بىپايان آن شده، كه هميشگى و جاودانى است.
خطبه ۸۶
☘️☘️خطبه ۸۶☘️☘️
خطبه در يك نگاه
اين خطبه، از شش بخش تشكيل يافته است; در قسمت اوّل: به بيان اوصاف پروردگار پرداخته شد; صفاتى كه توجّه به آن، تأثير عميق تربيتى در انسان دارد و او را از گناهان باز مى دارد و به نيكى ها دعوت مى كند.
در بخش دوم: مردم را موعظه مى كند كه در اين دنياى زودگذر، به تهيّه زاد و توشه براى آخرت بپردازند و هدف آفرينش خويش را فراموش نكنند.
در بخش سوم: به اهميّت قرآن مى پردازد كه خداوند در آن اتمام حجّت كرده و گفتنى ها را در هر زمينه گفته است.
در بخش چهارم: به مردم هشدار مى دهد تا از خواب غفلت برخيزند و در باقى مانده عمر خويش، به جبران گذشته بپردازند و مراقب وسوسه هاى شياطين بوده باشند.
در بخش پنجم: پس از هشدارهايى كه نسبت به طرق نفوذ شيطان در آدمى داشت، دستورالعملهايى در شش جمله كوتاه و پرمعنا در ارتباط با آن هشدارها، بيان مىكند و آن را كاملتر مىسازد.
و سرانجام در آخرين بخش: به چند قسمت از صفات رذيله اشاره كرده و مردم را از آن برحذر مى دارد و بهترين انسانها را با ذكر اوصافى معرّفى مى فرمايد. مجموعه اين بخش هاى ششگانه، نسخه شفابخشى را براى بيمار دلان و غافلان مغرور تشكيل مى دهد.
خطبه ۸۷
☘️☘️خطبه ۸۷☘️☘️
خطبه در يك نگاه
اين خطبه داراى پنج بخش است كه چهار بخش آن كاملاً بهم پيوسته است، ولى بخش پنجم مفهومى جداگانه دارد و نشان مى دهد كه مرحوم «سيّد رضى» قسمتهايى از اواخر خطبه را حذف كرده است.
بخش هاى پنجگانه، به شرح زير است:
در آغاز: امام(عليه السلام) به بيان صفات عالمان راستين مى پردازد; همانها كه با امدادهاى الهى توانسته اند روح تقوا را در خود زنده كنند و هواپرستى را از خود دور سازند و در سايه اين خودسازى، كليدِ درهاى هدايت را بدست آورند.
در بخش دوم: به نقطه مقابل اين گروه پرداخته و عالم نمايانى را معرّفى مى كند كه جهالت هايى را از ديگران گرفته و امور باطلى را از سوى خود، به آن افزوده و مردم را به گمراهى كشانده اند.
در بخش سوم: در تكميل بخش هاى گذشته به مردم هشدار مى دهد كه با وجود اهل بيت و عترت پيامبر كه سرچشمه زلال علم و آگاهى اسلامى هستند، چرا به سراغ افراد جاهل و بى خبر و ناآگاه مى روند؟!
در چهارمين بخش: به بعضى از سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و پاره اى از نكته هاى حسّاس در مورد اهل بيت و معرّفى خويشتن اشاره فرموده و «حديث ثَقَلَين» را كه در ميان همه مسلمانان معروف و مشهور است، به عنوان گواه سخن خود ذكر مى كند.
سرانجام در آخرين بخش: يعنى: بخش پنجم، به توهّمات و پندارهاى بى اساسِ برخى مردم كه گمان مى كردند دنيا براى هميشه در كام بنى اميّه خواهد بود، اشاره كرده و قاطعانه خبر از زوال و سقوط حكومت كوتاه آنها مى دهد. همان گونه كه در بالا اشاره شد، اين بخش، از بخش هاى چهارگانه بالا از نظر محتوا جدا است و پيدا است كه مطالب ديگرى در ميان بوده كه مرحوم «سيّد رضى» آنها را نياورده است.
خطبه ۹۴
☘️☘️خطبه ۹۴☘️☘️
خطبه در يك نگاه
با توجه به اينكه امام(عليه السلام) - طبق بعضى از روايات - اين خطبه را به عنوان خطبه نماز جمعه ايراد فرموده است، سعى مى كند كه در آن مردم را به زهد در دنيا ترغيب كند و چنان از بیوفايى دنيا و ناپايدارى آن سخن بگويد كه طالبان و عاشقان دنيا از آن دلسرد شوند و فريب زرق و برق آن را نخورند; مخصوصاً تصوير زنده اى از كسانى ارائه مى دهد كه به خاطر از دست رفتن عزيزانشان، اشك مى ريزند و گروهى ديگر آنها را تسليت مى گويند و گروههاى ديگرى كه در بستر بيمارى افتاده اند و با مرگ دست به گريبانند; تا غافلان را بيدار و مست هاى هوا و هوس را هوشيار كند و در مجموع، داروى شفابخشى است براى بيماردلان دنيا پرست و غافلان مغرور و مست.
خطبه ۹۷
☘️☘️خطبه ۹۷☘️☘️
خطبه در يك نگاه
اين خطبه اهداف متعدّدى را دنبال مى كند:
۱- تشويق به زهد و پارسايى و ترك دنياپرستى.
۲- تفكّر و عبرت گرفتن و بينايى در امور.
۳- عالم واقعى را معرّفى مى كند و رهروان راه حقّ را از منحرفان - از طريق بيان اوصاف - جدا مى سازد.
۴- مشكلات عظيم مؤمنان را در آخرالزّمان و سرنوشت اسلام را در آن شرايط، بيان مى فرمايد; تا افراد با ايمان، با كم كردن ضايعات از نظر ايمانى و اخلاقى، آمادگى پيدا كنند.
از مجموع اين خطبه، معجونى به دست مى آيد كه مى تواند انسان را در جهات مختلف زندگى معنوى و مادّى كمك كند، تا بر مشكلات چيره شود.
خطبه ۱۰۳
☘️☘️خطبه ۱۰۳☘️☘️
خطبه در يك نگاه
اين خطبه از خطبه هاى بسيار فصيح و بليغ و پرمحتوا و با ارزش نهج البلاغه است كه به همين دليل نام «الزّهراء» (درخشنده) را بر آن گزارده اند و به گفته يكى از شارحان معروف نهج البلاغه، «ابن ابى الحديد»: «تأثير و جاذبه اين خطبه چنان است كه اگر آن را بر انسان بى ايمانى كه قيامت را با تمام قدرت نفى مى كند، بخوانند توان مقاومتش درهم مى شكند و دلش در وحشت فرو مى رود، و او را در مبانى فكرى خود متزلزل مى سازد، و وادار به تجديد نظر مى كند».
اين خطبه داراى نكات بسيار آموزنده اى است و در مجموع داراى شش بخش است:
بخش اوّل از قدرت عظيم پروردگار و ناتوانى مخلوقات در برابر او سخن مى گويد .
بخش دوّم از خلقت فرشتگان و بعضى از ويژگى هاى آنها بحث مى كند، كه اگر از اسرار غيب باخبر مى شدند مى دانستند عبادات مستمرّ و بى نظيرشان در برابر عظمت حق، بسيار ناچيز است.
بخش سوّم با ترسيمى از خانه آخرت و نعمت هاى بهشتى، ازغفلت بندگان و رغبت آنها به دنياى مادّى و دور ماندن از دعوت انبيا سخن مى گويد.
بخش چهارم به سراغ حالت دلباختگان دنيا و آلودگان به معصيت در هنگام مرگ مى رود و در تعبيراتى بسيار مؤثّر و رسا وضع آنها را در آن حالت چنان ترسيم مى كند كه هر انسان غافلى را به تفكّر و بازنگرى در رفتار خويش وا مى دارد.
در بخش پنجم و ششم پيرامون قيامت و مقدّمات روز رستاخيز و پرسش از اعمال انسان ها و سعادت مؤمنان نيكوكار و مجازات بدكاران سخن مى گويد و سرنوشت هر يك از اين دو گروه را با تعبيراتى بسيار مؤثّر شرح مى دهد.
بخش اول توصیف حق تعالی
ادامه خطبه ۱۰۳
بخش دوم توصیف ملائکه
بخش سوم بیان نعمتهای الهی و ذکر اقبال مردم به دنیا و بیان آثار حب دنیا
ادامه خطبه ۱۰۳
بخش پایانی: توصیف وضعیت جهان در آستانه قیامت و بیان عاقبت کار سعادتمندان و اشقیا
خطبه ۱۰۵
☘️☘️خطبه ۱۰۵☘️☘️
خطبه در يك نگاه
اين خطبه به طور كلى پيرامون نكوهش از دنيا سخن مى گويد، دنيايى كه انسان در زرق و برق و لذات نامشروع و كامجويى هاى بى حساب آن غرق مى شود و خدا و خلق و سرنوشت خويش را به دست فراموشى مى سپارد، دنيايى كه ارزشها در آن ناديده گرفته مى شود و حلال و حرام و ظلم و عدالت در آن مفهومى ندارد.
در بخشى از اين خطبه سخن از فريبندگى و زرق و برق دنياست و ظاهرى كه باطن ندارد.
و در بخش ديگر سخن از تحوّل و تغيير و دگرگونيهاى دنيا است سخن از نعمتهايى است كه جاى خودرا به نقمت مى دهد و كاميابى هايى كه مبدّل به ناكامى مى شود.
در سوّمين بخش از ناپايدارى و فناء دنيا سخن مى گويد و با تعبيرات تكان دهنده اى حقيقت اين امر را روشن مى سازد.
در بخش چهارم دست مردم را مى گيرد و به اعماق تاريخ گذشتگان فرو مى برد، اقوامى كه از قدرتمندترين مردم جهان بودند سرانجام دست اجل گريبان آنها را گرفت و از بالاى تخت قدرت به زير آورده و بر خاك مذلّت كشاند.
و بالاخره در بخش پايانى از مرگ و مردگان و آنها كه روزى در ميان ما با شور و نشاط زندگى مى كردند و آوازه آنها همه جا پيچيده بود و اكنون خاك سياه بالينشان شده و شور و نشاط آنان فرو نشسته و آوازه هايشان خاموش شده است سخن مى گويد. امام (عليه السلام) اين بخشها را چنان با بيانات دقيق و حساب شده و مؤثّر ذكر مى كند كه غافل ترين افراد را از خواب غفلت بيدار مى سازد و ارواح خفته را بيدار مى كند.
بخش اول
ادامه خطبه ۱۰۵
بخش دوم
خطبه ۱۱۴
☘️☘️خطبه ۱۱۴☘️☘️
خطبه در يك نگاه
در بخش اوّل اين خطبه، امام (عليه السلام) حمد و ثناى الهى را با تعبيراتى قرين مى كند كه راه خداشناسى را براى انسان هموار مى سازد و راه و روش شهادت به اخلاص را به انسان مى آموزد و اهميّت گواهى به توحيد و نبوّت را با تعبيرات پر معنايى نشان مى دهد.
در بخش دوم از اين خطبه، همه مخاطبين را به تقواى الهى دعوت مى كند و آثار و بركات تقوا در وجود انسان را برمى شمرد.
در بخش سوّم، سخن از ناپايدارى دنيا و سرعت زوال نعمتها و ناتمام ماندن آرزوها و كم بودن فاصله زندگى و مرگ مى گويد.
در بخش چهارم اين خطبه با نصايح و اندرزهاى دقيق و حساب شده، همگان را به اطاعت پروردگار دعوت مى كند و از فراموشى جهان آخرت و گرفتار شدن در چنگال غفلت و عدم توجه به وضع دنياى زودگذر بر حذر مى دارد.
ارتباط اين چهار بخش در ايجاد يك مجموعه، از اندرزهاى منسجم بر كسى پوشيده نيست.
تعبيرات اين خطبه چنان فصيح و بليغ و لطيف است كه نويسنده كتاب «الطراز» (امام يحيى زيدى از علماى قرن هشتم) در پايان اين خطبه بيانى دارد كه عين عبارت او چنين است : «لَوْ كَانَ كَلامٌ مِنْ كَلامِ الْبَشَرِ مُعْجِزَةً لَكَانَ هَذا هُوَ الأوَّلُ وَلَوْ أَعْجَزَ شَيْءٌ مِنَ الْكَلامِ بَعْدَ كَلامِ اللهِ لَكَانَ هَذا هُوَ الثّانِي; اگر سخنى از سخنان بشر معجزه باشد اين نخستين آنهاست و اگر كلامى بعد از كلام خدا اعجازآميز باشد اين همان كلام دوّم است»
بخش اول
ادامه خطبه ۱۱۴
بخش دوم: توصیف الدنیا و بیان دگرگونيها و عبرت ها
از آن جا كه عامل مهم بى تقوايى دنياپرستى و خود باختگى در برابر زرق و برق جهان مادى است، امام عليه السّلام به دنبال بحث تقوا سخن از بى اعتبارى دنيا و ناپايدارى و مصائب و رنجهاى آن مىگويد، تا ريشههاى بى تقوايى را بسوزاند، مىفرمايد: «سپس (آگاه باشيد كه) دنيا سراى فنا، مشقت، دگرگونى و عبرت است». (ثمّ إنّ الدّنيا دار فناء و عناء، و غير و عبر).
به اين ترتيب چهار ويژگى از ويژگىهاى دنيا را كه تفكر در آن، انسان را به چهره واقعى دنيا آشنا مىسازد، برمىشمرد و در عبارات بعد، به شرح يك يك آنها مىپردازد و دقايق لطيفى درباره هر يك بيان مىكند.
ادامه خطبه ۱۱۴
بخش سوم:
بیان حقارت دنیا و ترغیب به عمل
خطبه ۱۳۲
☘️☘️خطبه ۱۳۲☘️☘️
خطبه در يك نگاه
اين خطبه، مشتمل بر «مواعظ» و پند و اندرز و توصيه به «زهد» در دنياست. و به طور دقيق تر از چهار بخش تشكيل شده است :
1 ـ حمد و ثناى الهى با ذكر اوصاف ويژه اى از خداوند و شهادت خالصانه به نبوت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) .
2 ـ اشاره به فرارسيدن پايان عمر، وجدا شدن انسان از تمام سرمايه هاى زندگى دنيا.
3 ـ لزوم عبرت گرفتن از زندگى پيشينيان، آنهايى كه اموال و ثروتهاى فراوانى جمع كردند و سرانجام خانه هايشان قبرشان شد، و اموال و همسرانشان به دست ديگران افتاد.
4 ـ لزوم بهره گيرى از فرصتهايى كه در دنيا در دست داريم، براى فراهم ساختن زاد و توشه آخرت.
خطبه ۱۳۳
☘️☘️خطبه ۱۳۳☘️☘️
خطبه در يك نگاه
با يك نگاه اجمالى به خطبه روشن مىشود كه از پنج بخش مهم تشكيل يافته است.
بخش اوّل از عظمت خداوند و قدرت مطلقه او و سجده تمام موجودات در برابر ذات پاكش سخن مىگويد.
بخش دوّم به عظمت قرآن و دوام و بقاى آن اشاره مىفرمايد.
بخش سوّم در مورد پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله است كه خداوند او را بعد از يك دوره فترت فرستاد. و نبوت را با او پايان داد.
بخش چهارم سخن از كم ارزش بودن دنيا به ميان آورده و همگان را به هوشيارى و شناخت دنيا و گرفتن زاد و توشه از آن دعوت مىفرمايد.
در پنجمين و آخرين بخش، اندرزهاى شايسته و مؤثرى به همه مخاطبان مىدهد و بار ديگر به سراغ قرآن و عظمت آن و لزوم تدبّر در آياتش باز مىگردد، و به اين ترتيب يك نسخه كامل سعادت براى رهروان راه حق مىنويسد.
خطبه ۱۴۰
☘️☘️خطبه ۱۴۰☘️☘️
خطبه در يك نگاه
امام عليه السّلام در اين خطبه، مردم را از غيبت و عيبجويى يكديگر نهى كرده است، و دلايل مختلفى براى آن ذكر مىفرمايد:
نخست اين كه: آنها كه از عيب و گناه پاكند بايد شكر اين نعمت را در پرهيز از غيبت و عيبجويى ديگران قرار دهند.
ديگر اين كه: اگر عيبجويان درست در خويش بنگرند، عيوبى همانند آنچه بر ديگران خرده مىگيرند در خود مىيابند، با اين حال چگونه مىتوانند ديگران را بر آن عيوب ملامت كنند، در حالى كه خود به آن گرفتارند.
سوّم اين كه: گاه ممكن است، انسان گناه كوچكى مرتكب شده باشد، و به گمان اين كه آلوده گناه بزرگى نيست به غيبت و عيبجويى ديگران پردازد، كه خود بزرگترين گناه است افزون بر اين، شخص عيبجو چه مىداند، شايد خداوند گناه كسى را كه غيبتش مىكند بخشيده باشد، ولى گناه عيبجو بخشوده نشده باشد.
خلاصه سخن اين كه: امام عليه السّلام از طرق مختلف، راه را بر غيبت كنندگان و عيبجويان مىبندد، تا جامعه اسلامى را از اين گناه بزرگ پاك سازد.
خطبه ۱۴۱
☘️☘️خطبه ۱۴۱☘️☘️
خطبه در يك نگاه
خطبه در يك نگاه
به نظر ميرسد كه اين سخن دنباله خطبه سابق است، در آن خطبه سخن از نهى از غيبت مردم بود و در اين خطبه درباره نهى از استماع غيبت سخن به ميان آمده است و براى اين كه آبروى مسلمين محفوظ بماند، امام عليه السّلام تأكيد مى كند هر سخنى را كه هر كس مى گويد، نبايد باور كرد؛ چرا كه حتى افراد راستگو نيز خطا مى كنند و به راه اشتباه مى روند.
در پايان اين خطبه، امام عليه السّلام توصيه مى كند تا چيزى را به چشم خود نبينيد، باور نكنيد؛ چرا كه بسيارى از شنيدهها خطا و اشتباه است.
خطبه ۱۴۳
☘️☘️خطبه ۱۴۳☘️☘️
خطبه در يك نگاه
اين خطبه درباره طلب باران از درگاه خداوند متعال است و از سه بخش تشكيل شده:
بخش اوّل بيانگر اين حقيقت است كه زمين و آسمان مطيع فرمان خدا هستند، و هر زمان اراده كند آنها بركاتشان را در اختيار انسانها مى گذارند، بنابر اين در پشت اين عالم اسباب بايد به ذات مسبب الاسباب توجه كرد.
بخش دوّم ناظر به اين مطلب است كه اعمال سوء و گناهان و معاصى سبب مى شود كه درهاى خيرات به فرمان خدا بسته شود و كليد گشودن اين درها، همان استغفار از گناه و بازگشت به سوى پروردگار است.
در بخش سوّم به مناسبت مراسم نماز باران امام عليه السّلام دست به درگاه خدا بر مى دارد و با تعبيراتى بسيار دلنشين، مؤثر و پر معنا از خدا طلب باران مى كند، بارانى پر بركت كه زمينها را سيراب و درختان را پر ثمر و مردم را شادمان سازد.
خطبه ۱۴۵
☘️☘️خطبه ۱۴۵☘️☘️
خطبه در يك نگاه
مجموع اين خطبه ناظر به دو مطلب است، بخش اوّل اشاره به ناپايدارى دنيا و ناپايدارى نعمتهاى آن است، و دقت در جمله هاى اين خطبه انسان را به واقعيت اين جهان ناپايدار بيش از پيش آشنا مى سازد و نكته هايى در آن است كه هر شنوندهاى را از خواب غفلت بيدار مى كند.
و بخش دوّم پيرامون نكوهش از بدعتها سخن مى گويد، كه هر گاه بدعتى در ميان مردم رايج شود، سنّتى به فراموشى سپرده خواهد شد.
خطبه ۱۵۷
☘️☘️خطبه ۱۵۷☘️☘️
خطبه در يك نگاه
در اين خطبه، امام عليه السّلام مانند بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه، سخن را با حمد و ثناى الهى شروع مى كند؛ سپس در چند بخش به مسائل حساسى مى پردازد. در بخش اوّل از عبرت گرفتن از تاريخ پيشينيان- كه سرنوشت مشابهى با ما دارند- سخن مى گويد و ما را به اعماق تاريخ گذشته فرو مى برد تا آينده خويش را آشكارا ببينيم و راه سعادت را پيدا كنيم.
در بخش دوّم، به اهمّيّت تقوا و برگرفتن زاد و توشه از زندگى دنيا براى آخرت اشاره مى كند و هشدار مى دهد كه پايان زندگى هيچ كس نمايان نيست. بكوشيد تا غافلگير نشويد.
در بخش سوّم از مراقبان الهى نسبت به اعمال انسان از جمله اعضاى پيكر هر شخص و فرشتگانى كه حافظان اعمالند، ياد مى كند.
در بخش چهارم به پايان زندگى و عالم غربت قبر و خانه تنهايى و فناى دنيا و بر پايى قيامت اشاره كرده، با جملات كوتاه و تكان دهندهاى در اين زمينه، خطبه را به پايان مى برد.
ادامه خطبه ۱۵۷
ادامه خطبه ۱۵۷
ادامه خطبه ۱۵۷
ادامه خطبه ۱۵۷
خطبه ۱۶۱
☘️☘️خطبه ۱۶۱☘️☘️
خطبه در يك نگاه
اين خطبه، شامل سه بخش است:
در بخش اوّل، امير مؤمنان على عليه السّلام به بعثت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و صفات والاى او و اهل بيت گرامى اش اشاره مى فرمايد و آثار دعوت آن حضرت را در اظهار حق و از بين بردن باطل يادآور مى شود و در مقام نتيجه گيرى، اسلام را تنها آيينى مى داند كه عدم پذيرش آن، موجب بدبختى دنيا و آخرت است.
در بخش دوّم، از توكّل بر خدا و درخواست هدايت از او سخن مى گويد.
و در بخش سوّم، طى بيان مشروحى مردم را به تقوا و اطاعت فرمان الهى سفارش مى كند و از دنيا پرستى بر حذر مى دارد و با تعبيراتى بسيار آموزنده و پر معنا به عبرت گرفتن از تغييرات و دگرگونىهاى جهان سفارش مى فرمايد.
خطبه ۱۶۷
☘️☘️خطبه ۱۶۷☘️☘️
خطبه در يك نگاه
اين خطبه، مشتمل بر تذكّرات و اندرزهاى مختلفى است كه ممكن است چنين تصور شود پيوندى در ميان بخشهاى خطبه نيست؛ اما اين موضوع ممكن است به جهت اين باشد كه مرحوم سيّد رضى اين خطبه را از خطبه مشروح ترى كه امام على عليه السّلام در اوايل خلافتش ايراد كرده بود، گلچين كرده است.
به هر حال، اين خطبه از پنج بخش عمده تشكيل مىشود:
در آغاز، از عظمت قرآن مجيد و هدايتگر بودن آن و تأكيد بر پيروى از تعليماتش سخن مى گويد.
در بخش ديگرى تأكيد بر اداى فرايض و اهمّيّت رعايت واجبات و ترك محرمات فرموده است.
در سوّمين بخش سخن از اهمّيّت حقوق مسلمانان و حفظ احترام آنها و ترك اذيت و آزار آنها به ميان آمده است.
در چهارمين بخش، امام عليه السّلام مخاطبان خود را به مرگ و قيامت و سبكبار بودن در اين راه توصيه مى كند.
و در پنجمين بخش، بر تقوا در برابر هر شخص و هر چيز و اطاعت الهى تأكيد مى فرمايد.
خطبه ۱۷۳
☘️☘️خطبه ۱۷۳☘️☘️
خطبه در يك نگاه
اين خطبه با بيان اوصاف پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به صورت فشرده آغاز مى شود.
در بخش دوّم، امام عليه السّلام به شرح ويژگى هاى كسى كه شايسته خلافت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله است، مى پردازد و در عباراتى كوتاه حق مطلب را ادا مى كند.
در بخش سوّم از تقواى الهى سخن مى گويد و به ياران خود توصيه مى فرمايد كه در كارها از شتاب و عجله بى مورد بپرهيزند و بدون تحقيق اقدامى نكنند.
و سرانجام در بخش چهارم در مذمت دنيا و دنيا پرستى و شيفتگى در مقابل زرق و برق آن سخن مى گويد.
خطبه ۱۷۶
☘️☘️خطبه ۱۷۶☘️☘️
خطبه در يك نگاه
اين خطبه از خطبه هاى مشروحى است كه از مسائل مهمّى پرده بر مى دارد و توصيه هايى مى كند كه امروز نيز تمام محتواى آن زنده و براى ما سازنده است.
اين خطبه از هشت بخش تشكيل شده است.
بخش اول
امیر المومنین در بخش اوّل، مواعظ سودمندى بيان فرموده و مخصوصا بر اين نكته تأكيد مى فرماید كه جهنّم در لابهلاى شهوات و بهشت در مبارزه با شهوات نهفته شده است.
ادامه خطبه ۱۷۶
بخش دوم
در بخش دوّم، امام عليه السّلام اهمّيّت قرآن را با ذكر ريزه كاريهايى شرح مى دهد كه قلوب را بيش از پيش مشتاق آيات قرآن مى سازد.
ادامه خطبه ۱۷۶
بخش سوم
ادامه توصیف قرآن
ادامه خطبه ۱۷۶
بخش چهارم
بعد از بيان ويژگىها و اهمّيّت فوق العاده قرآن مجيد در عبارت پيشين، اين خطبه امام عليه السّلام در اين جا به بيان اين حقيقت مىپردازد كه هدف نهايى نزول قرآن، عمل كردن به آن بوده است؛ نه تنها تلاوت و قرائت.
ادامه خطبه ۱۷۶
بخش پنجم
توضیحی درباره قضا و قدر
بیان معنای ربوبیت حق تعالی
توصیه به استقامت بر انجام دستور العملهای کتاب خدا
اشاره به سه گروه از منحرفان
امام عليه السّلام در اين عبارت به سه گروه از منحرفان اشاره كرده، هشدار مىدهد قدم در راه آنها نگذاريد:
نخست گروهى كه از دين به سرعت خارج شدند؛ تصوّر مىكنند دين دارند؛ در حالى كه فاصله آنها از دين واقعى و خالص بسيار زياد است؛ همچون خوارج نهروان كه در تاريخ و بر اساس روايات به «مارقين» شهرت يافتند؛ تعبّد و پاىبندى آنها به ظاهر دين چنان بود كه افراد ناآگاه آنان را از دينداران جدّى مىپنداشتند؛ در حالى كه از دين فقط به ظاهر و پوستهاى قناعت كرده بودند و از حقيقت اسلام بيگانه بودند.
دوّم گروه بدعت گذارانند كه دين را مطابق سليقه خود تغيير مىدهند و در واقع، فكر ناقص و هواى نفس خويش را بر احكام الهى مقدّم مىدارند كه نمونههاى آن در عصر خلفا كم نبود.
سوّم، گروهىاند كه آگاهانه با احكام خدا به مخالفت بر مىخيزند و آن چه را با منافع زودگذرشان سازگار نيست به راحتى كنار مىگذارند. جمله معروف معاويه به مردم كوفه به هنگامى كه فاتحانه وارد كوفه شد و گفت: «به خدا سوگند! با شما پيكار نكردم تا نماز بخوانيد و روزه بگيريد و حجّ بجا آوريد و زكات دهيد. شما اين كارها را انجام مىدهيد؛ من فقط براى اين با شما پيكار كردم كه بر شما حكومت كنم (و طبق روايتى بر گردن شما سوار شوم)» نمونه روشنى از آن است.
در بخش چهارم، بار ديگر زبان به موعظه و اندرز مىگشايد و مخصوصا بر موضوع مراقبت از زبان كه نخستين مرحله اصلاح خويشتن و جامعه است، تأكيد مىفرمايد.
ادامه خطبه ۱۷۶
بخش ششم
در بخش پنجم، اهمّيّت حفظ اصالت تعليمات اسلام و مبارزه با هر گونه بدعت را بيان مىدارد.
حضرت در این بخش به استفاده از تجربه ها توصیه می فرماید و بیان میدارد که اگر از موعظه ها استفاده نکنید کارتان به جایی می رسد که منکر را معروف و معروف را منکر به حساب می آوردید
امام عليه السّلام در بخش بعدی از خطبه، بار ديگر به سراغ قرآن و بيان عظمت و آثار آن مىرود تا آن چه را در بيانات قبل ذكر كرده است از اين طريق تحكيم و تكميل كند؛ در اين جا به چند نكته تازه درباره قرآن مىپردازد؛ نخست مىفرمايد: «خداوند سبحان، احدى را به چيزى مانند قرآن، پند و اندرز نداده است» (و إنّ اللّه سبحانه لم يعظ أحدا بمثل هذا القرآن).
سپس براى اين مطلب چند دليل ذكر مىكند؛ مىفرمايد: «زيرا قرآن رشته محكم خدا و وسيله مطمئن اوست. در قرآن، بهار دلها و چشمههاى جوشان علم و دانش است و براى (زدودن زنگار غفلت و گناه از) قلب، صيقلى جز قرآن نيست»
ادامه خطبه ۱۷۶
بخش پایانی
در ابتدای این بخش حضرت جمله کوتاهی بیان می کنند که بیانگر تمامی دین است؛ می فرمایند:
هرگاه كار نيكى را مشاهده كرديد به آن كمك كنيد و هر زمان كار شرّى را ديديد از آن بگذريد؛ زيرا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مىفرمود: اى فرزند آدم، كار نيك انجام ده و بدى را رها كن كه اگر چنين كنى در جاده مستقيم و ميانه (دور از افراط و تفريط) گام بر خواهى داشت.
در ادامه به بیان اقسام ظلم می پردازند و اشاره به شدت وصف ناشدنی عذابهای قیامت می کنند.
در پایان این خطبه امیر المومنین همگان را به مشغول شدن به عیوب خویش و دوری از نظر به عیوب دیگران دعوت می کنند.
عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَى نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ فِي مَمْلَكَةِ جَبَّارٍ مِنَ الْجَبَابِرَةِ أَنِ ائْتِ هَذَا الْجَبَّارَ فَقُلْ لَهُ إِنِّي لَمْ أَسْتَعْمِلْكَ عَلَى سَفْكِ الدِّمَاءِ وَ اتِّخَاذِ الْأَمْوَالِ وَ إِنَّمَا أَسْتَعْمِلُكَ لِتَكُفَّ عَنِّي أَصْوَاتَ الْمَظْلُومِينَ فَإِنِّي لَنْ أَدَعَ ظُلَامَتَهُمْ وَ إِنْ كَانُوا كُفَّاراً. وسائل الشيعة، ج7، ص: 129
امام صادق در این حدیث شریف به اسحاق ابن عمار می فرمایند:
خداوند به یکی از پیامبران گرانقدرش که در مملکت پادشاه جباری زندگی می کرد وحی نمود که به نزد ان جبار برو و به او بگو من به تو پادشاهی ندادم که خون مردم را بریزی و اموال آنها را غارت کنی بلکه تو را بر سر کار آوردم که اجازه ندهی صدای مظلومان به سوی آسمان بلند شود. بدان که من هرگز ظلم تو را نسبت به آنان بی جواب نخواهم گذاشت حتی اگر کافر باشند.
زمانی که این روایت شریف را مطالعه کردم از زیبایی ان لذت بردم ولی زمانی که به انتهای روایت رسیدم انجا که خداوند فرمود: من هرگز ظلم تو را نسبت به آنان بی جواب نخواهم گذاشت حتی اگر کافر باشند. کلمه حتی اگر کافر باشند بنده را شگفت زده کرد. البته از روش حق تعالی تعجب نیست که ظلم را حتی به کافر نمیپذیرد بلکه از سیره مسلمانی و انسانی ما بسی شگفت است که آسمان و زمین و کوه و دریا و پرنده و چرنده و گیاه همه از دست مظالم ما در عذابند.
الروم : 41 ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاس.
خداوندا توفیقمان بده که اگر به دین تو پشت کرده ایم حد اقل به ارزشهای انسانی برگردیم و آن چه را که فاسد کرده ایم به دست عنایتت اصلاح بفرما.