کلیات مطالب جلسه
عقل مقابل جهل است. علم مقابل جهل نیست.
ملاصدرا:
انسان قوه ای دارد که با استفاده از آن حقایق را درک میکند و اسم آن قوه عقل است.
ضد عقل جهل است، یعنی درک کردن چیزی بر خلاف چیزی که هست. یعنی اگر دین را خلاف آن چیزی که هست درک کنیم جاهلیم.
جهل در میان افعال سو، در اوج تباهی و فساد است تا جایی که می شود گفت مصدر تباهی جهل است و کفر یکی از شعبه های جهل است. موید روایی دارد این حرف.
دین لازمه عقل است. یعنی اگر عقل نداشته باشی دین نداری. دین محصول عقل است.
اصول کافی:
حدیث هشتم باب عقل و جهل.
به امام صادق گفتم، فلانی انتهای دینداری است.
امام: عقلش چطور است؟
سليمان ديلمى : نزد امام صادق عليه السلام از عبادت و ديندارى و فضائل شخصى سخن راندم . فرمود :
«عقل او چگونه است ؟». گفتم : «نمى دانم» . فرمود : پاداش، به اندازه عقل است . [آن گاه ادامه داد : ]مردى از بنى اسرائيل در جزيره اى سرسبز ، پُر درخت و پُر آب، خدا را بندگى مى كرد . فرشته اى از فرشتگان از كنار او گذشت . آن گاه گفت : «پروردگارا ! پاداش اين بنده را به من نشان ده» . خداوند پاداش بنده را به فرشته نشان داد ؛ امّا آن پاداش به نظر فرشته كم آمد . خداوند بر فرشته وحى فرستاد كه او را همراهى كن . فرشته به صورت انسانى نزد او آمد . مرد عابد از فرشته پرسيد : «كيستى ؟» . گفت : «مردى عبادتْ پيشه ام كه خبر جايگاه و عبادت اين مكان به من رسيد . آمده ام به همراه تو خدا را عبادت كنم» . آن روز را با مرد بنى اسرائيلى سپرى كرد . چون روز ديگر شد، فرشته به وى گفت : «مكان تو پاكيزه است و تنها براى عبادت مناسب است» . مرد عابد گفت : «مكان ما عيبى دارد» . فرشته پرسيد : «آن عيب چيست ؟». گفت : «پروردگار ما چارپايانى ندارد . اگر خداوند، الاغى داشت، در اين مكان آن را مى چرانديم؛ چرا كه اين علف ها تلف مى شود!» . فرشته گفت : «خداوند ، الاغ مى خواهد چه كند ؟». مرد عابد گفت : «اگر خدا الاغى داشت ، اين علفها هرز نمى رفت». آن گاه، خداوند بر فرشته وحى فرستاد كه : همانا او را به اندازه عقلش پاداش مى دهم .
پیغمبر: پاداش به اندازه عقل است.
لیبلوکم ایکم احسن عملا نه اینکه چه کسی اکثر عملا است. کیفیت اینجا اهمیت دارد. نه کمیت. البته کمیت را نمی شود انکار کرد. هر کیفیتی در قالب کمیت اتفاق می افتد. اما کیفیت در حوزه اهمیت است نه کمیت. اگر به کیفیت دست پیدا کنیم کمیت هم ارزش دارد وگرنه کمیت ارزش ندارد.
عقل در قله فضیلتهاست وجهل که نقطه مقابل آن است در قله رذیلتهاست.
پیغمبر فرمود: خدا به بندگانش چیزى بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به سوى حج و جهاد) بهتر است و خدا پیغمبر و رسول را جز براى تكمیل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را كامل نكند مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدین بالاتر است و تا بندهاى واجبات را به عقل خود در نیابد آنها را انجام نداده است همه عابدان در فضیلت عبادتشان بپاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند كه درباره ایشان فرموده: تنها صاحبان خرد اندرز مىگیرند.
پیغمبر: خداوند بالاتر از عقل چیزی به مردم نداده.
خواب عاقل از شب زنده داری جاهل بهتر است
روزه خوردن عاقل (مستحبی) از روزه گرفتن جاهل بهتر است.
بر جای ماندن عاقل از رفت و آمد جاهل برای انواع عبادات بهتر است.
بنده (عبد) دستورات الله تعالی را به درستی ادا نکرده مگر اینکه درمورد آنها تعقل کند.
پیغمبر: خداوند بهترین چیزی که بین بندگان تقسیم کرده، عقل است.
لب یعنی مغز درمقابل پوست
لب یعنی باطن در مقابل ظاهر
عاقل اهل باطن است و عقلا اولو الباب هستند
عاقل کسی است که از ظاهر عبادت به باطنش می رسد. (زیارت، نماز، و..)
انما یتذکر اولو الباب
تذکر یعنی ذکر در من آثار ایجاد کند.
انما اسم آخر را حصر می کند.
حصر دارد یعنی فقط اولو الباب ذکر را پذیرش می کنند. یعنی کسانی که در ظاهرنمی مانند. یعنی جاهل نباشد.
نکته ظریفی هست در اولو الباب نمیگه اولو الب، یعنی یک دونه باطن متوقشون نمیکنه.
خیلیها در تاریخ به یک باطنی رسیدن و خیلی ها که به باطن عمیقتری رسیده بودن را تکفیر کردن.
نماز یه باطنی دارد و اگر آدم 70 سال نماز بخواند و به اون باطن نرسد نماز نخوانده است. این به این معنی نیست که نماز نخونیم. به عده از اون وری میافتند! لا یری الجاهل الا مفرطا او مفرطا. راه اینه که از همین ظاهر به باطن برسیم. اگر راه دیگه ای بود خدا میگفت و به نماز ما هم که احتیاج ندارد. حتما راهش این است. ولی گفته نماز از فحشا و منکر باز میدارد. این لب نماز است.
آدم باید از دستورالعملها به لب برسد، اگر نرسد بی اثر است.
حدیث ۱۴:
جنود عقل و جهل:
حدیث تمثیلی از امام صادق
لشکر عقل وجهل:
خیر وشر
ایمان و کفر
امید و نا امیدی
شکر و کفران
توکل و حرص
خضوع و تکبر
صدق و کذب
کتمان و افشا
انصاف و تعصب
نظافت و آلودگی
توبه و اسرار
نشاط و کسل
…
دعوای مسلمانها سر نحوه درک اسلام است.
حتی به تکفیر هممی رسیم.
میگیم اسلام این است و جز این نیست.
بهتره بگیم تا الان من این را فهمیدم.
درک دیگری را تکفیر نکنیم
بهتره با هم حرف بزنیم.
میریم یکعلمی را میخوانیم که ردش کنیم. اصلا با این هدف اون علم را می فهمیم؟
خلاصه:
وقتی جهل را ترویج میکنیم، مثل کوک کردن آدمه که بقیه راه را خودش می رود
دشمن لازم نیست تک تک اعمال را منحرف کند، نماز، روزه، ... اگر جهل در جامعه گسترش پیدا کند همه بی اثر می شود. نماز جاهلانه نه تنها کار نمی کند که عکس کار میکند. روزه جاهلانه، امر به معروف جاهلانه،
عاقل از ظاهر عبور میکند و به باطن می رسد اما جاهل در ظاهر می ماند. گیر می کند در ظاهر. بدترش این است که جاهل به باطن دین نمی رسد و نمی گذارد بقیه هم برسند. بعدش آدم ظاهر را می بیند که تقوای ظاهری دارد. دل خیلی آدمها را اون تقوای ظاهری می برد. نماز اول وقت یا نماز شب میخواند.
جهل یعنی درک کردن هر چیز بر خلاف چیزی که هست.
ودر میان اخلاق سیئه در اوج تباهی است
پس اگر میخواهیم با چیزی مبارزه کنیم باید با جهل مبارزه کنیم
حتی با جاهل هم نباید مبارزه کنیم
نمیشه غارتگرراحذف کرد باید با غارتگری را حذف کنیم. اگر غارتگر را حذف کنی پسرش یا دیگری جاشو میگیره.
اگر با جهل مبارزه کنیم خود بخود جاهل از بین می رود.
کفر یکی از ۷۵ لشکر جهل است
پاداش به اندازه عقل است نه به اندازه عمل. کیلویی نیست کار خدا.
خداوند به انسان چیزی برتر از عقل نداده
خواب عاقل بهتر از شب زنده داری جاهل است.
تمام فضائل در گرو عقل است و تمام رذائل در گرو جهل است.
اگر میخواهیم سرمایه مالی، جوانی و وقت و امکاناتمون را صرف چیزی کنیم، بهتره صرف چیزی کنیم که داره عقل را ترویج میده
مشکل جامعه ما و حتی جامعه جهانی جهل است.
نتیجه ظاهر گرایی جاهل:
علامه:
یکی از آفتهای دین الهی توجه به ظاهر و روی گردانی از باطن است. جلد 2 صفحه 235 در نرم افزار نور
مسلمانان به این درجه از انحطاط و سقوط نرسیدند جز به دلیل سنده کردن به جسد احکام و روی گردانی از روح و باطن اعمال.
خداوند احکام را به گونه جامد تشریح نکرده، در این باید و نباید ها فقط نگفته به جسد حکم عمل شود. یک باطنی هست.
اصلاح جامعه اتمام سعادت انسان است. هدف دین سعادت انسان است و باید جامعه اصلاح شود تا انسان اصلاح شود. جامعه باید کارخانه صالح سازی باشد. خداوند احکام را بنا کرده بر اساس مصالح عمومی تا فسادهای موجود در جامعه را با آن اصلاح کند و سعادت زندگی انسان را کامل کند. هدف احکام سعادتمندی جامعه است و هدف سعادت جامعه این است که انسان در جامعه سعادتمند، به سعادت برسد.
مشکل جامعه امروز ما این است که میگوییم اونی که ما فهمیدیم اسلام است. باید بگیم این فهم من از اسلام است. اگر این باشد، گوشم باز می شود که ببینم درست فهمیدم یا نه. شاید عوضی فهمیدم. میگم این اسلام است و حاضرم خونم را هم بدهم و جون شما را هم میگیرم.
احکام اسلام یک بسته بندی کامل است، باید به همه عمل شود تا نتیجه بگیریم.
احکام باید با اخلاق ممزوج شود تا جانها تربیت شوند. این محصول احکام است.
کسی که در دین خودش به ظواهر احکام بسنده کند و غیر اون (باطن) را درک نکند، دین را مسخره کرده.
روایت از پیامبر:
قومی از صحابه مردی را به نماز و عبادات توصیف کردند (بالغوا یعنی خیلی در مورد خوبی های او حرف زدند).
پیغمبر گفت کیف عقله،
گفتند پیامبر ما از تلاش او در عبادت میگیم، شما از عقلش سوال میکنید؟
پیامبر گفت آن الحمق لیسیب بحمقه اعظم ممن ما یسیب الفاجر بفجوره.
احمق با حماقتش مصیبتی از عظیم تر از مصیبتی ایجاد می کند که فاجر با فجورش ایجاد میکند.
فردا بندگان به اندازه عقلهایشان بالا می روند و به خداوند نزدیک می شوند.
یکی از کارهایی که جهل میکند این است که گوش آدم را میبندد.
حدیث 4 باب عقل و جهل اصول کافی
امام رضا: دوست هر کس عقلش و دشمنش جهل اوست.
ملاصدرا در توصیف این حدیث: زیرا انسان دوستان را با عقل به دست می آورد و به سوی خیرات هدایت می شود و با عقل دشمنان را دفع می کند و از شرور اجتناب می کند و به اشاره عقل انسان به سمت طاعات و ترک حسنات می رود.
و با جهل همه این امور معکوس می شود، یعنی جاهل برای خودش دشمن درست میکند، دوستان ازش فرار می کنند.
از مسیر خیر به شر می افتد.
در ظاهر طاعت و در باطن معصیت میکند.
دوست یعنی کسی که مبدا این خیرات می شود و دشمن کسی است که مبدا بدی ها می شود.
روح دوستی همین معانی است، مصدری است که از آن آدم بهره مند می شود.
عقل و جهل هم همین طور هستند. پس شایسته است که انسان عقل را دوست خود بداند و جهل را دشمن خود.
حضرت علی: دور شدن از جاهل مثل دوست شدن با عاقل است.
00:00
/نظرت چیه؟